-
ای شکم خیره...
شنبه 21 اسفندماه سال 1389 19:15
رابرت رو یادتونه؟ که همیشه میخواست بچه باشه؟ یکبار یک 10 دلاری پیدا کرده بود و فکر می کرد اگه بچه بود باهاش چیکار میکرد. بعد به ذهنش رسید که بلیط اتوبوس می خرید و باهاش همه ی اتوبوس های شهر رو یکی یکی سوار می شد و تا ایستگاه آخرش می رفت. الان تفریح من اینجا شده اتوبوس سوار شدن. تو گوگل مپ مسیر هارو چک میکنم و شماره...
-
KFC
شنبه 21 اسفندماه سال 1389 18:10
امروز شنبه است و باید منتظر تعمیرکار یخچال می شدم که هفته پیش به زور مترجم گوگل و تلفن زدن به یکی از دوستای چینی ام تونستم بهش بفهمونم مشکل یخچالم چیه. که ساعت 2:30 طبق قول هفته پیشش به موقع اومد و سنسورش رو عوض کرد و منم یکم کمکش کردم و آخرشم زور تپونی سروتهش و هم آورد. الان حداقل اتوماتیکش کار می کنه. دیگه جنس چینی...
-
زلزله ژاپن
جمعه 20 اسفندماه سال 1389 17:37
اینجا از صبح هوا خوب بود و آفتابی نسیم هم نمی وزید که یکدفعه از ساعت 3 بعد از ظهر همه چی ریخت به هم و طوفانی شد و ابری و.. تعجب کردم چرا اینجوری شده که الان که اومدم خونه تا گوگل رو باز کردم هشدار سونامی رو دیدم اینجا بعد از زلزله سرعت اینترنت خیلی اومده پایین. البته هنوز از ایران خیلی بهتره. واقعا زلزله وحشتناکی...
-
قاصدک
جمعه 20 اسفندماه سال 1389 14:48
شاید یکم زود باشه که یاد وطن کنم اما خوب دیروز یک قاصدک دیدم که باد از جلوم آروم ردش کرد یادم افتاد که الان اونجا همه حال و هوای نوروز دارن. اینجا هم خوب محض رضای خدا یک دونه ایرانی نیست. مثل فضانورد ها که از پیدا کردن علائم حیات تو سیارات منظومه شمسی نا امید شدن من هم دیگه امیدی ندارم که ایرانی پیدا کنم. این هم یک...
-
خیابان ووجیا او چانگ (آلبوم عکس)
جمعه 20 اسفندماه سال 1389 14:17
یک مرکز خرید خیلی بزرگ هست توی ناحیه یانگپو، به اسم Wujiaochang یعنی همین جایی که من هستم و 45 دقیقه پیاده و 10 دقیقه با اتوبوس با خونم فاصله داره. این جا مثل میدون صنعت و میلاد نور و اونورا می مونه. البته یکم بزرگتر و مرتب تر. یک مرکز خرید لوازم برقی و الکترونیکی 5 طبقه هم هست که هر طبقه اش یک چیزی داره. مثل لپ تاپ و...
-
اتوبوس
جمعه 20 اسفندماه سال 1389 13:31
یک مرکز خرید خیلی بزرگ هست توی ناحیه یانگپو، یعنی همین جایی که من هستم و 45 دقیقه پیاده و 10 دقیقه با اتوبوس با خونم فاصله داره. تصمیم گرفتم با اتوبوس برم. اینبار ولی اتوبوس شلوغ بود و جای ایستادن هم حتی کم بود. کلا 4 ایستگاه بود. اتوبوس های شانگهای معمولا مسیر هاشون طولانی نیست مثل اتوبوس راه آهن تجریش. بجاش تعدادشون...
-
یک روز در فروشگاه مواد غذایی
پنجشنبه 19 اسفندماه سال 1389 16:25
امروز تو فروشگاه هر چی گشتم نتونستم گوشت گوسفند پیدا کنم. آخه طعم گوشت خوک رو دوست ندارم. ولی بالاخره ماکارونی پیدا کردم. تو یک قفسه تک و تنها مونده بود کسی بهش سر نمیزد. خاک گرفته بود. آخه اینا همش رشته میخورن. اما بدون گوشت چرخ کرده گوسفند... حالا باید دوباره بگردم... احتمالا بتونم پیدا کنم. یک چیز دیگه که پیدا...
-
شهر سوجو (ونیز آسیا) (سری ۳)
چهارشنبه 18 اسفندماه سال 1389 15:20
سلام این آخرین سری از عکسهای شهر سوجو هست. اینجا معبد تایگر یا ببر هست. یکی از قشنگترین و باصفا ترین جاهایی که به عمرم دیدم. همه جا مثل کارت پستال میمونه. اون برج بلند هم که انحراف داره شبیه برج کج پیزا... نکته ی جالبش اینجاست که با اینکه بارون میومد اما نه کسی کفشاش گلی شد نه جایی رو آب گرفته بود...
-
شهر سوجو (ونیز آسیا) (سری ۲)
چهارشنبه 18 اسفندماه سال 1389 14:46
اینجا یک معبد دیگه است که مردم زیادی برای عبادت به اینجا میان. جلوی خدای بودا تعظیم می کنند. برای تعظیم کننده ها تشک های کوچیکی گذاشتن که زانوشون درد نگیره. بعضی از همکلاسی های ما هم تعظیم کردن اما اکثرا مارکسسیت هستند و به چیزی اعتقاد ندارن. ولی همه اونها به احترام مکان مذهبی عکس نگرفتن. اینها هم مثل ما روبان هایی رو...
-
شهر سوجو (ونیز آسیا) (سری 1)
چهارشنبه 18 اسفندماه سال 1389 14:04
سوجو Suzhou شهری است در 90 کیلومتری جنوب غربی شانگهای که تفرجگاه مردم این شهر هست. این شهر قدمتی بسیار طولانی داره که به 250 سال قبل از میلاد بر میگرده. حدود 30 باغ و معبد در این شهر واقع شده که ما از 3 تاش بازدید کردم. خیلی زیبا و حیرت انگیز بودند. این شهر بخاطر کانال های آبی که درونش وجود داره و مردم در اون با قایق...
-
زبان چینی
چهارشنبه 18 اسفندماه سال 1389 13:45
وقتی نمی تونی حرف بزنی خوب لالی. وقتی نمی تونی بفهمی دیگران چی میگن خوب کری. وقتی نمی تونی بخونی کوری و وقتی نمی تونی بنویسی بی سوادی. همه ی اینها رو گفتم که بگم من یک آدم علیل و ذلیل و بی سوادم. چون چینی نمی دونم. این مشکل مردم چین نیست که انگلیسی نمی دونن بلکه بر عکس مشکل من هستش که چینی بلد نیستم و می خوام بین این...
-
خیابان Nanjing (آلبوم عکس)
شنبه 14 اسفندماه سال 1389 17:20
-
مخارج زندگی در شانگهای
شنبه 14 اسفندماه سال 1389 07:28
مخارج زندگی معمولا به خود شخص خیلی بستگی داره. همونطور که توی کشور خودمون هم نمیتونیم بگیم که مخارج زندگی دقیقا چقدر هست. اما با در نظر گرفتن یک زندگی متوسط و البته دانشجویی می شه یک جمع بندی کلی داشت. تمامی واحد های پولی به یوان Y یا همون Renmibi جمهوری خلق چین هست. الان که دارم این مطلب رو می نویسم یک Y چین معادل...
-
کوروش جان شرمنده!
پنجشنبه 12 اسفندماه سال 1389 18:55
امروز یک کلاس آشنایی با فرهنگ و تاریخ آلمان داشتیم. استاد به قسمت تاریخ که رسید گفت آلمان تاریخ قدیمی داره و نه به اندازه چین که به 250 سال قبل از میلاد بر می گرده و همینطور که داشت تو کلاس قدم میزد و چشم به همه دانشجوها داشت به این جمله رسید و به من! و ناچار اضافه کرد که و البته هیچکدوم به قدمت تاریخ ایران نیستند که...
-
رئیس دانشگاه USST
پنجشنبه 12 اسفندماه سال 1389 18:25
یک اتفاق خیلی جالبی که این روزها داره میافته اینه که گارسون رستوارنی که معمولا می رم و رسیپشن هتلی که توش هستم اوایل می گفتن نیها و من میگفتم Hello . الان برعکس شده من میگم نیها و اونها میگن Hello . خیلی مردم دوست داشتنی و مهربون و خون گرمی هستند. امروز دانشجوهای اینترنشنال رشته ما از طرف رئیس دانشگاه USST برای نهار...
-
یک سبد میوه
چهارشنبه 11 اسفندماه سال 1389 15:08
تا حالا یک کیلو موز و یک کیلو توت فرنگی رو تو زمستون به قیمت 2000 تومان خریدین؟ اینجا بهتره یکی دو روز وجترین (گیاه خوار) بشید تا اینکه غذا چینی تو شکمتون پر کنید!
-
دانشگاه USST شانگهای (آلبوم عکس)
سهشنبه 10 اسفندماه سال 1389 18:35
-
درهای بهشت به روی من بسته شد!
سهشنبه 10 اسفندماه سال 1389 18:25
امروز بالاخره برای اولین بار از یک غذای چینی خوشم اومد و سیر شدم و تمیز بود و از قیمتش راضی بود. تو این یک هفته هیچ وقت این 4 تا با هم یک جا جمع نشده بود. یک رستوران روبروی در دانشگاه هست که تمیز و مرتب هست. و معمولا شلوغ... من که رفتم تو صاحب رستوران به چینی میخواست بهم بگه که همه میز ها رزرو شده و نمی تونی بشینی....
-
تولد دوباره و از نو دوباره...
دوشنبه 9 اسفندماه سال 1389 19:27
ساعت 1:30 کم کم شال و کلاه کردم و رفتم به سمت دانشگاه. امروز مثل کلاس اولی ها بهترین لباس هایی رو که آورده بودم پوشیدم. کفش هامو هم تمیز کردم و راه افتادم. 25 دقیقه پیاده روی دارم به سمت دانشگاه و بعدا فهمیدم که حدود 20 دقیقه هم داخل دانشگاه باید پیاده روی کنم تا به کلاس برسم. امروز هوا خیلی سرد بود. خیلی خیلی سرد تر...
-
بوی مهر .. بوی ماه مدرسه
دوشنبه 9 اسفندماه سال 1389 08:05
امروز دوشنبه است. روز اول شروع کلاسها. به همه از طریق ایمیل برنامه کلاسها رو دادن و ازمون خواستن که ساعت 14:30 جلو مجسمه رهبر چین تو محوطه اصلی دانشگاه حاضر باشیم. دیشب اینجا حسابی بارون اومد و هوا الان مرطوب و یکم سرده. نمی تونم بگم هیجان کلاس اولی ها رو دارم. چون اون احساس ناب و معصوم تو خاطرات کودکی ام جا خوش کرده...
-
شب های شانگهای ( آلبوم عکس)
شنبه 7 اسفندماه سال 1389 18:32
-
یکم جغرافی
شنبه 7 اسفندماه سال 1389 05:56
شانگهای شرقی ترین بندر چین و بزرگترین و پر جمعیت ترین شهر این کشور 8 امین شهر پر جمعیت جهان هست. و شهری هست که تحولات بزرگ اقتصادی که چین رو داره به اقتصاد بزرگ جهان تبدیل می کنه نطفه اش اینجا شکل گرفته. شانگهای 18 منطقه و 1 کانتی یا ایالت داخل خودش داره. که اون ایالت همون جزیره چونگ مینگ هست که تو دهانه مسیل رود یانگ...
-
صبحانه
شنبه 7 اسفندماه سال 1389 05:46
اینجا از هر 10 تا مغازه 8 تاش اغذیه هست. حالا چه خام چه پخته... سوپر مارکت هم زیاد هست کوچیک و بزرگ. امروز حس کردم قیمت ها از یک سوپر تا سوپر بعدی یکمی فرق می کنه. البته یک بار تو سوپر مارکت بودم که یه خانم پلیس دیدم که داره یک فرم قیمت رو از رو کالاهای داخل قفسه ها پر می کنه. اینجا هیچ چی مثل آب خوردن نیست. حتی آب...
-
خرید سیم کارت
جمعه 6 اسفندماه سال 1389 19:37
سیم کارت اعتباری با سرویس CMCC همه جای شهر 60 یوان هست که 10 یوان پول خود سیم کارت هستش و 50 یوان شارژ اولیه. کارت شارژ 50، 100 و 200 یوانی هم هست که میتونید بخرید. کد چین +86 کد تلفن ثابت شانگهای 021 مثل تهران کد موبایل های چین هم با یک شروع می شه که مال شانگهای 13 هست. با این سیم کارت شما نمیتونید تلفن بین المللی...
-
آلبوم عکس - Oriental TV tower
جمعه 6 اسفندماه سال 1389 12:59
-
کرایه کردن خانه
پنجشنبه 5 اسفندماه سال 1389 17:58
ادامه از یادداشت قبلی... ساعت 8 صبح روز سه شنبه 22 فوریه 2011 بود که رفتم پیش خانم Huang هماهنگ کننده دوره. وارد اتاقش شدم و با لبخند ازم استقبال کرد و تعارف کرد کنارش بشینم. همکارش تو اتاق روبرو یک آقایی بود که اومد تو اتاق و چایی ریخت و یک چیزایی هم به چینی گفت و هم اتاقی خانم Huang هم شروع کرد باهاش همراهی کردن و...
-
غذا خوردن با 2 تا چوب
پنجشنبه 5 اسفندماه سال 1389 08:39
ادامه از یادداشت قبلی... بعد رفتیم به سمت دانشگاه. تو راه Hu به من گفت که اگر راهنمایی خواستی از جوونا بپرس چون احتمال انگلیسی بلد بودنشون زیاده. اما از چهره چینی ها به این راحتی نمیشه سنشون رو تشخیص داد! وارد دانشگاه شدیم و رفتیم به طرف سلف. Hu به من گفت که دانشگاه USST 6 تا در داره و تو بهتره از این در وارد شی و...
-
بانک و حساب بانکی
پنجشنبه 5 اسفندماه سال 1389 08:36
ادامه از یادداشت قبلی... تا بانک که بیرون دانشگاه بود 15 دقیقه پیاده روی بود. یک اتوبان بزرگ 2 طبقه از جلوی در دانشگاه رد میشد. از زیرش رد شدیم. خیلی مجاب نبودیم که از خط عابر رد بشیم. خیابونا مسیر دوچرخه و موتور جداگانه داشتن که یک سمت خیابون با جدول جدا شده بود و سمت دیگه با خط روی آسفالت. آسفالت ها لکه داشت ولی...
-
ورود به شانگهای
پنجشنبه 5 اسفندماه سال 1389 07:27
ادامه از یادداشت قبلی... ساعت تقریبا 14:30 بود. همراه Kai Hu یک پسر جوون هم سن و سال خودش هم بود به اسم Kai Shi . هردو 24 ساله که بعدا ازشون پرسیدم. در واقع اسم خانوادگی Kai هست که اول گفته می شه و این 2 نه اینکه برادر باشن بلکه هم فامیل بودن. سعی کردن که چمدن بزرگ من رو برام بیارن اما من اجازه ندادم و چمدون کوچکترم...
-
سفر به شانگهای
چهارشنبه 4 اسفندماه سال 1389 19:58
ساعت 11 شب روز یکشنبه 20 فوریه 2011 از طریق فرودگاه امام تهران به سمت ارومچی پرواز کردم. پرواز Sothern China از طریق ارومچی انجام می شه. 4 ساعت تا ارومچی و 4 ساعت تا شانگهای. وارد سالن شدم . تو گیت های خالی چمدونم رو وزن کردم تا اگه اضافه بار دارم خودم خالی کنم. 32 کیلو بود. چمدون Eminent 29inch که 125 هزار تومن خریده...