سلام
این آخرین سری از عکسهای شهر سوجو هست.
اینجا معبد تایگر یا ببر هست. یکی از قشنگترین و باصفا ترین جاهایی که به عمرم دیدم.
همه جا مثل کارت پستال میمونه.
اون برج بلند هم که انحراف داره شبیه برج کج پیزا...
نکته ی جالبش اینجاست که با اینکه بارون میومد اما نه کسی کفشاش گلی شد نه جایی رو آب گرفته بود...
اینجا یک معبد دیگه است که مردم زیادی برای عبادت به اینجا میان.
جلوی خدای بودا تعظیم می کنند. برای تعظیم کننده ها تشک های کوچیکی گذاشتن که زانوشون درد نگیره.
بعضی از همکلاسی های ما هم تعظیم کردن اما اکثرا مارکسسیت هستند و به چیزی اعتقاد ندارن. ولی همه اونها به احترام مکان مذهبی عکس نگرفتن.
اینها هم مثل ما روبان هایی رو به جاهای مختلف معبد گره می زنن و برای خودشون و خانوادشون آرزوی سلامتی می کنند. مثل همون پارچه سبز هایی که ما به امامزاده هامون گره می زنیم. اما اینجا رنگش قرمز هست و روش اسمشون رو هم می نویسن.
یک کار دیگه هم می کنن که شبیه ماست و اینکه از بالای معبد پول میندازن رو سقف معبد کناری... که همه جای معبد پر از پول خورد هست. ما هم هر کدوم با یک 1 یوانی امتحان کردیم.
داشتم فکر می کردم چقدر درون آدم ها به هم نزدیک و شبیه همه. چقدر دین ها شبیه همدیگه هستند و چقدر آدم ها می تونن به همدیگه نزدیک باشن البته اگر غرور رو از خودشون جدا کنند. مثل این همکلاسی ترک ما که من و کشید کنار و به ترکی بهم گفت میبینی چقدر اسلام دین قشنگیه... بهتر از اسلام هیچ دینی نیست! اینها چطوری می تونن ساخته دست خودشون رو پرستش کنن؟ منتظر بود که من تایید کنم اما من یک لبخند کوچیک بهش زدم که خیلی عصبانیش کرد... بگذریم.
فضا توی اون روز بارونی خیلی روحانی و آرامش بخش بود. با یکی از همکلاس های چینی ام یکمی دورتر از بقیه یک جای خلوت تری پیدا کردیم که رو به یک معبد دیگه بود... گفت خیلی حس خوبی دارم. گفتم آره واقعا آدم توی مکان های مذهبی حس آرامش می کنه و انرژی میگیره حالا هر دینی که می خواد باشه... حرفم رو تایید کرد و من اضافه کردم این نشون میده که بشر همیشه به پرستیدن نیاز داره.. اینبار با لبخندی که زد حرفم رو تایید کرد و نخواست ادامه بده...
به هر حال اینجا هنوز تو دانشگاه ها مارکسیسم بطور اجباری واحد درسی دانشجو هاست و چینی ها باید تو کلاس هاش شرکت کنند و اگر بیشتر از 2 جلسه غیبت کنند درسشون حذف میشه و اگر این واحد اجباری رو پاس نکنند بهشون مدرک نمی دن.
یاد تاریخ اسلام و متون و ریشه های انقلاب و چند تا واحد دیگه مثل اون افتادم که به خوردمون دادن.
و چقدر می تونه دنیا وارونه بشه ....
اینجا مردم رو به بی دینی مجبور می کنند و اونجا به دینداری و اینهمه آدم در حال عبادت توی معبد و اونهمه آدم بی نماز تو کشور ما نشون میده چقدر بشر از اجبار متنفره...