از قبل نوشته شده...
وقتی تو جمع مردم میرم حس میکنم بیشتر به خودم نزدیک میشم و هرچی که اینجا مینویسم از مکالمات خودم با خودم توی اتوبوس و کلا بیرون از خونه است. (غلط نکنم دارم دیوونه میشم. هر چند که قبلا هم خیلی عاقل نبودم!)
امروز داشتم فکر میکردم اگر یک نفر از یک سیاره دیگه بیاد کره زمین، توی وبلاگ زیر آسمان کره زمین اش مینوسه : انسان ها چشم های بادومی و صورت های گرد دارن.موهای سرشون صاف و بدون حالت هست و ریش و پشم ندارن و به زبونی با هم حرف میزنن که اسمش چینی هست. بجز یک سری اقلیت که بعضی هاشون موهای بور دارن، بعضی دیگه چشم های درشت و بعضی ها هم ریش و پشم. و این اقلیت به زبون های ناشناخته مختلفی با هم حرف میزنن.
وقتی جمعیت چین رو با بقیه دنیا مقایسه می کنی به این نتیجه میرسی. 1.5 میلیارد نفر در مقابل 6.5 میلیارد نفر میشه تقریبا یک به چهار که البته ¾ ام دیگه هم باز یک چهارم ژاپنی و کره ای و آسیای جنوب شرق و چینی های مهاجر تو کشورهای غربی و یک چهارم دیگه هم هندی هستند. یعنی با علم احتمالات اگر 4 تا از نوع بشر دور یک میز نشسته باشن یکشون چینی، یکیشون هندی و دوتای دیگه یکی از کشورهای آسیای جنوب شرق و نفر چهارم میتونه از هرجای دیگه دنیا (و با احتمال 4 درصد از ایران ) باشه!
اینجا میتونی خودت رو جای هر ملیتی در حوزه ی نفر چهارم جا بزنی.
بیخود نیست که چینی ها دلشون میخواد باهات عکس بندازن. خوب ما در مقابل اینها بمنزله گونه های کمیاب ودرحال انقراض نوع بشر هستیم. باید چند تا ازمون خشک کنن (تاکسیدرمی) بگذارن تو موزه هاشون. هر چند وقت یک بار هم بچه مدرسه ای ها رو گردش علمی بیارن نشون بدن که وقتی بزرگ میشن اینجوری ندید بدید بار نیان!
ولی خودمونیم! با اون مایملک ناچیزی که بنده توی استخر افتخار زیارت اشون رو داشتم، این ها عجب زاد و ولدی کردن. فلفل نبین چه ریزه ... ماشالله.
ولی سیاست تک فرزندی خوب کنترل شون کرده. همکلاسی های من که اکثرا تنها فرزند خانواده هستند و بقول خودشون Isolated. این یک کلمه رو همه چینی ها بلدن. و چون این سیاست از 1965 اجرا میشه ، شامل پدر و مادرشون هم میشه. برای همین از داشتن خاله و دایی و عمه و عمو هم معاف هستن. البته این شامل همه نمیشه. بعضی از همکلاسی ها خواهر و برادر دارن. که انگار برای داشتن فرزند دوم به بعد موقع تولد یک جریمه ای به دولت پرداخت میکنن و بعدش هم پول بیمه و مزایای دیگه که اگر برای دیگران مفتی باشه رو برای اون فرزند اضافی باید شخصا پرداخت کنند. و این ها یا یک فرزند یا 3 تا و بیشتر دارن. چون وقتی جریمه ی دومی رو میدن شیر میشن و دل گنده...
و چه فرهنگ لغت غنی ای از زبان چینی بلا استفاده مونده. آخه چینی ها مثل ما و برخلاف غربی ها برای عمه و خاله و زن عمو و زن دایی یک کلمه aunt و برای دایی و عمو و شوهر خاله و شوهر عمه یک کلمه uncle نمی گن و برای هرکدوم جداگونه کلمه دارن. تازه اینها از ما بدتر برای 2 تا مادربزرگ و 2 تا پدربزرگ هم 4 تا لغت جداگونه دارن. و خیلی جالب هست که برای خواهر و برادر به جهت بزرگتر و کوچیکتر بودن از خودشون هم 4 تا کلمه جداگونه استفاده میکنند.
وقتی اعداد و ارقام رو نگاه میکنی 20 میلیون نفر ( یا بقول خود چینی ها 30 میلیون نفر) برای یک شهرشانگهای زیاده و بعد میگی پس 12 میلیون نفر( یا بقولی 18 میلیون نفر) هم برای تهران عددی نیست.
آخه برادر من.. این 20 میلیون نفر از 1.5 میلیارد نفر هستند. یعنی 1.3 درصد از جمعیت یک کشور. که با این مقیاس جمعیت تهران باید بشه 910 هزار نفر!
ولی تهران ما 20 درصد یعنی یک پنجم جمعیت یک کشور رو توی خودش جا داده که واقعا حق داشت اون همکلاسی چینی ام که وقتی این جمعیت ها رو ازم پرسید و بهش گفتم ساکت شد و یک جوری نگام کرد که معنی اش این بود که یا من خیلی بلانسبت هستم یا اینکه فکر کردم اون خیلی بلانسبت هست.
و از همه مهمتر وسعت این شهر هست که توی هر یک کیلومتر مربع 3000 نفر زندگی می کنند درحالی که این عدد برای تهران تقریبا چهار برابر یعنی 11000 نفر هست!
و 11 خط متروی سریع السیر به طول 400 کیلومتر که هنوز در حال توسعه به 20 خط هست. در مقایسه با 3 خط و نصفی مترو 120 کیلومتری لاک پشتی که هر روز هم سر این که کی رئیس ترهست توش دعواست.
نمی گم اینجا خیلی جای خفن و باحالی هست. برعکس اینجا کاملا عادی هست و همونطوری هست که باید باشه. منتها اونجا دیگه...
چند روز پیش یک اتوبوس رو فقط سوار شدم که برم تا آخر خط اش و برگردم. چون مسیرش از یک جایی میگذشت که دلم میخواست ببینم. فکر نمی کنم اون منطقه روی هیچ توریست خارجی رو به خودش دیده باشه. یک جایی بود رحمت به کوچه پس کوچه های ته جوادیه و بریونک و شمرون نو... یا منبع وامامیه و سرخاب تبریز یا کوت عبدالله اهواز (بقیه شهرا جزو دره های ندریده بنده هستند)
قصدم توهین به دوستایی که این جا ها زندگی میکنن نیست ها خودم هم بزرگ شده ی پایین شهرم ولی انصافا محله های در پیتی هستن دیگه با ادعا که خوشگل و با کلاس نمیشن!
خلاصه اینجا ها هم دست کمی از اون محله ها نداشت ولی شدیدا در حال رشد و بازسازی بود. ولی دود رشدش تو چشم اهالی محل نبود. پروژه های کاملا تعریف شده. اطراف همه دیوار تمیز و صاف و نما دار و رنگ شده با حفظ حریم پیاده رو. ولی هیچکدوم جلوش تابلو دهن پر کن یا شماره انداز کانت داون و خالی بندی "دوهزاروهشتصدونودودو روز مانده به پایان پروژه" نبود. تو کانالهای تلویزیونشون هم ندیدم راجع به این پروژه ها حرفی باشه و مثلا یکی با صدای لولو خورخوره بیاد بگه :" با عنایت پروردگار و همت غیور مردان این مرزو بوم، پروژه احداث یک فروند مستراح عمومی..." .
اصلا ملت رو سنه نه؟ خوب بسازین درست که شد می بینن دیگه.
یک جاهایی نزدیک ساحل غربی رودخونه Huangpu که میشه منطقه شمال پودونگ و برج تلویزیونی مروارید جهت دار(Oriental pearl TV tower) ) ما که نفهمیدیم سرآخر اسمش کدومه)، یک منطقه ی خیلی بزرگ برجهای مشابه پودونگ درحال ساخت هست. که اگر تکمیل بشه بجای یک طرف، دو طرف رودخونه پر از برجهای تجاری میشه.
راستش نمیشد عکس بندازم چون تو اون منطقه خارجی بودنم مثل زیگیل تو چشم بود.
(الان که تو کتابخونه هستم و دارم این یادداشت رو لود میکنم کلی عکس از اون منطقه گرفتم که گذاشتم ته این یادداشت ببینید)
اما دیگه اینجا سال هاست که رکوردزنی های خودمو خرکن رو مثل غربی ها و ژاپنی ها گذاشتن کنار. الان دیگه پروژه بلندترین برج و اینجور چیزها رو فقط تو کشورهایی مثل امارات و عربستان و.. میتونی پیدا کنی. که البته کیسه دوزی غربی ها برای پول نفت هست. ما هم یک برج میلاد داریم که قرار بود تو این مسابقه باشه ولی بعلت بموقع نرسیدن وایاگرا 10 – 20 سالی دیر علم شد. ولی خوب که چی؟
بلندترین برج آلمان توی فرانکفورت هست که از برج میلاد ما کوتاه تره ( Fernmeldeturm با بلندی 256 متر و برج میلاد ۴۳۵ متر) اما پرجمعیت ترین شهر این کشور 85 میلیون نفری فقط 3.5 میلیون نفر جمعیت داره!
البته شانگهای و کشور چین هم کلی برج تو برنامه اش هست که ارتفاع شون بالای ۴۵۰ متر هستند ولی قطعا برای رکورد زنی نیستند چون از بلندترین برج کشور چین و شهر شانگهای که ۴۹۲ متر هست کوتاهترن و هدف جذب سرمایه خارجی هست.
اینجا رو ببینید(اینجا برج میلاد رو آدم حساب نکردن)
اینجا رو ببینید(اینجا برج خلیفه و چندین برج دیگه رو آدم حساب نکردن که میلاد به زور چهارم بشه)
الان مسابقه کشورها توی بهترین خدمات شهری. بهترین رنکینگ دانشگاهی. بیشترین تولید علم. بالاترین شانس زندگی (life expectance) و این جور چیزها هست.
نمودارهای آماری این چیزها رو میشه به راحتی توی google پیدا کرد (اینجا) و کشورها رو با هم مقایسه کرد. مثلا همین آخری یعنی شانس زندگی که خیلی از عوامل خوشبختی بشر رو تو دل خودش جا داده برای آلمان 80.1 برای چین 73.1 و برای ایران 71.4 هست. تو نگاه اول زیاد با هم فرقی ندارن اما تو سنین بالا ثانیه ها هم برای آدم با ارزش میشن.
یک کشور بخاطر داشتن ساختمون های مدرن و برج های خفن پیشرفته نیست.این ها بدرد توریست های ندید بدیدی مثل من میخوره که زرت و زرت عکس بندازن. اگر فکر میکنید اشتباه میکنم برید روی پل ولایت (تقاطع نیایش و چمران) رو به جنوب بایستید و از این که تو یک شهر پیشرفته دارید زندگی میکنید لذت ببرید.
ول کن بابا حال داری. گوشمون از این حرف ها پره.
خودم هم حوصله ام سر رفت.
این هم یک جای خیلی جالبی بود که حیفم اومد عکس نگیرم. خوب دقت کنید ببینید مشکل اینجا چیه؟
وقتی چراغ عابر قرمز بشه ... قاعدتا ماشین ها باید خودشون رو بکوبن به دیوار...
بهتر از همیشه، جالبتر و جذابتر
علی آقا، هر روز بهتر از دیروز، دینگ دینگ!!!
(اینو از یکی از تبلیغای وطنی که یادم نیست بوتان بود یا بانک ملی یا یه کوفت دیگه!، یادم مونده)
بی صبرانه منتظر بقیه نوشته هات هستم
سالم و سربلند باشی
بابک
پ.ن: در کنار قلم جذابت چشم تیزبین و صیادی هم داری. از عکس گرفتن هم غافل نشو
بابا انقدر تعریف نکن من جنبه ندارم ها
راستی اون صا ایران بود